زنی...؟

 

زنی که با خودش غریبه شد !

 

گویی با خود بیگانه بود ! 

گویی خود را هرگز ندیده بود !

 

خود را نمی شناخت! 

 

جلوی آیینه ایستاد ! 

نگاه کرد !

 

این منم ؟  

کیستم؟  

این کیست؟ 

 

با زن بودن خود انسی نداشت!  

هنوز باور نکرده بود! 

 

یعنی زن بودن فقط یک اتفاق است ؟  

زن بودن یعنی چه ؟  

آیا زن بودن با دختر بودن متفاوت است ؟ 

 

چه چیزی زن و دختر را از هم جدا می کند ؟ 

 

آیا همه اینها فقط واژه هایی هستند که معنا یافتند برای ارتباط ؟