کودکانه

نمی دانم هایم بسیار است

کودکانه

نمی دانم هایم بسیار است

زنده ام

پلک می زنم

چشمانم را باز می کنم

گرمای بدنم را احساس می کنم

خودم را مرور می کنم

لبخندی سرد بر لبانم می نشیند

آری

من زنده ام

امروز هم زنده ام

چشمانم به دور و اطراف می چرخد

خوشحال باشم یا ناراحت ؟

شاید هم نگران؟

زنده

زندگی

بودن

نفس کشیدن

فریاد از این همه غوغا .....! 

نظرات 4 + ارسال نظر
علیرضا سه‌شنبه 19 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 09:57 ق.ظ

لیمو شیرین بگیرم یا پرتقال؟! ;) منم زندم!

تو که ماشالااااااااااااااااااا

crucifixion سه‌شنبه 19 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 06:46 ب.ظ http://mandebarrah.mihanblog.com

و چقد بد..

.... پنج‌شنبه 21 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 07:05 ب.ظ http://www.tehran.ictrad.com

... .
.... .. . .. .
.. .. .. ...
....

بابا این قد نظر نده....
معلومه تو هم خیلی زنده ای....

بید مجنون دوشنبه 25 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 10:49 ب.ظ http://sirdas.wordpress.com

زندگان را زندگانی لازم است

صرف اینکه داری نفس بکشی یه باید هایی رو برات ضروری میکنه که صرفنظر کردن از اونا نه ممکنه و نه میشه
اینکه چشات دارن می بینن وظیفه سنجیدن رو برات لازم میکنن و وقتی به اونجایی میرسی که سنجش کنی و تشخیص بدی ...
اصلا ولش کن داره به اطاله کلام و سفسطه میرسه خودت خوبی؟؟؟
همین که زنده ای عشق است

راستش اصلا نفهمیدم چی گفتی
اما مهم نیست
یاد ما کردی دوست خوبم
خوش اومدی
همین که هستی و اومدی عشق است!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد